loading...
ایستگاه فایل
محمد غفوری تبار بازدید : 30 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

زندگی نامه و شرح حال مولوی

زندگی نامه و شرح حال مولوی دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 4 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 71 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 98

جلال الدین محمد فرزند بهاء الدین محمد معروف به «بهاء الدین ولد» و ملقب به «سلطان العلما» فرزند حسین بلخی، این خانواده پدر بر پدر ازمردم خراسان قدیم ساكن ناحیه ی بلخ بوده اند

قیمت فایل فقط 14,000 تومان

خرید

زندگی نامه و شرح حال مولوی

 

شرگذشت و احوال مولوی

          جلال الدین محمد فرزند بهاء الدین محمد معروف به «بهاء الدین ولد» و ملقب به «سلطان العلما» فرزند حسین بلخی، این خانواده پدر بر پدر ازمردم خراسان قدیم ساكن ناحیه ی بلخ بوده اند و به  نسبت بلخی و خراسانی شهرت داشته اند؛ اما شهرت مولوی به «مولانای رومی» و «مولای روم» بعد از آنست كه از بلخ مهاجرت كرده و در شهر «قونیه» موطن برگزیده اند كه از بلاد معروف آناتولی و آسیای صغیر و تركیه ی فعلی است و آن را در قدیم كشور «روم» می گفتند؛ به طوری كه نگارنده تبع كرده ام این شهرت از اوایل قرن ششم هجری به بعد است. برای اینكه من درمؤلفات نیمه‌ی اول این قرن دیده ام كه ازمولوی به عنوان «مولانای روم» اسم برده و اشعاری نقل كرده اند؛ برای كسانی كه سرگذشت مولوی را از روی كتاب ها خوانده اند هم این نكته تازگی دارد، زیرا تاكنون دیده نشده كسی متعرض باشد از این كه چه تاریخ مولوی را به عنوان «مولانای روم» یا «ملای رومی ها» خوانده اند.

          ولادت مولوی در بلخ روز یكشنبه ششم ربیع الاول سنه 604 و وفاتش در قونیه هم در روز یكشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری قمری است. همان سال كه نابغه‌ی فلسفه‌ی ریاضی خواجه نصیر الدین طوسی و برخی بزرگ مردان دیگر فوت شده اند. مدت عمر مولانا جلال الدین به حساب شمسی 66سال و به حساب قمری 68 سال و 89 روز یعنی سه ماه و یك روز كم بود.

          پدرش بهاء الدین ولد با خانواده به قصد زیارت كعبه‌ی معظمه و انجام عمل حج درحدود سال 616 كه گیراگیر حمله ی مغول به ایران است ازبلخ مسافرت كرد. درحقیقت سبب عمده‌ی این مسافرت یا مهاجرت رنجشی بودكه در باطن از سلطان محمد خوارزمشاه داشت، خواه باعث مسافرتش، گزاردن مناسك حج و خواه و رنجش از سلطان محمد باشد، این ها همه علل و اسباب ظاهری بود و حقیقت امراراده ی حج بود كه می خواست آن نهال الهی یعنی وجود مولوی را كه درآن وقت حدود سیزده ساله بود از آن آفت خانمانسوز هجوم شوم مغول محفوظ نگاه بدارد و او را در سرزمینی دو از فتتنه پرورش دهد تا همچون درختی بارآور، سایه بر سر مشرق و مغرب عالم افكند.

این سبب ها برنظر ها پرده هاست

 

كه نه هر دیدار صنعش را سزاست

از مسبب می رسد هر خیر و شر

 

نیست اسباب و وسایط را اثر

از این ادبیات مولوی بر می آید كه همه چیز در دید و قدرت آفریدگار بی همتاست و دلیلش برهیچ كس آشكار نیست. آری! حق نمی خواست كه این چراغ فیض رحمانی درآن تندباد شیطانی خاموش شود و چشم جهان بشریت از انوار تابناك او بی نصیب بماند. خلاصه مولوی درآن وقت كه حدود 13 سال داشت همراه پدرو مادرش از بلخ سفر كرد. گفته اند كه پدرش درعبور از نیشابور شیخ فریدالدین عطار نیشابوری معروف را كه صاحب تذكره الاولیا و منظومه های منطق الطیر و اسرارنامه و مصیبت نامه است ملاقات كرد و شیخ عطار نسختی از «اسرارنامه»‌ی خود را بدو هدیه نمود و برای مولوی به فراست ایمانی، آتیه‌ی درخشانی را پیش بینی كرده و به پدر او گفت كه این پسر راگرامی بدار، باشدكه نفس گرم او آتش، در سوختگان عالم زند.

«مقدمه»

ادبیات در هر شكل و قالبی كه باشد، نمایشگر زندگی وبیان كننده‌ی ارزش ها و معیارها وویژگی هایی است كه زندگی فردی و جمعی برمحور آنها می چرخد. نقد وبررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند بدور از آن ارزش ها و معیارها باشد و بی توجه از كنار آنها بگذرد. به عبارت دیگر نقد و بررسی آثار ادبی از دیدگاهی می توان درس زندگی نامید، باهمه‌ی گستردگی و تنوع و خصوصیات و مظاهر آن.

ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می‌دهد: از گذرگاه عاطفی، وقتی كه آنرا می خوانیم، از گذرگاه خرد ورزی، وقتی كه آنرا بررسی و نقد می كنیم؛ وقتی ما قطعه شعری را می خوانیم، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه‌‌های مشترك پیدا می كند و با او هم سوئی روانی پیدا می كنیم، و یا وقتی سر‌گشتكی را در مطالعه می آوریم، به قول «آندره موروا» در حادثه‌ی كشاكش بزرگی قرارمی گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه           آمیختگی پیدا می كند؛ دراین موارد نفس و جان ما می تواند از اثر پذیری بركنار بماند. از جهت خردورزی نیز، اگر به درستی به تحلیل و نقد آثار ادبی بنشینیم و جنبه های مثبت و مفنی آنها را دریابیم، زندگی را مطرح ساخته ایم؛ مطالعه وبررسی آثار ادبی باید با بررسی جنبه های زبانی، هنری ومحتوایی همراه باشید، به این معنی كه پس از حل دشواری های واژه ای و تعبیرها و اصطلاحات متن و اشاراتی كه به تارخ و قصص و اساطیر ممكن است وجود داشته باشد، باید به بررسی ارزش هنری و سپس به تجزیه و تحلیل محتوای آن بپردازیم. اندیشه های والا و ارزشمند را باز نماییم و پندارهای سخیف و كج اندیشی های نابخردانه را نقد كنیم. عبارات وابیات و تعبیرهای زیبا و استوار را با دلیل وحجت نشان دهیم و ابیات و جملات و عبارات نازیبا و نااستوار را باز نماییم. و اگر اثر شكل داستانی دارد، آنرا از جهت شناخت داستان بررسی كنیم: مثلاً اگر در داستان رستم و سهراب، فقط واژه دشوار را معنی كنیم و چند ویژگی زبانی را كه درسخن فردوسی هست باز گوییم كه مثلاً برای یك متمم دو حرف اضافه آورده است، یا «كجا» را در معنی «كه» به كاربرده، داستان را به عنوان یك پدیده ی لسانی مطرح كرده ایم. برای آنكه داستان به عنوان یك اثر ادبی مطرح شود، پس از طرح و توضیح نكته های زبانی و ارزش های هنری یا ارزش های مربوط به فنون بلاغی، درمرحله‌ی سوم باید محتوای داستان را از جهت داستان شناسی، و دراین مورد به خصوص از جهت تراژدی شناسی، گره خوردگی، اوج و فرود داستان، جنبه های روان شناختی قهرمانان و سرانجام ظرایفی كه داستان را به عنوان تراژدی برتر معرفی می كند، مطرح سازیم.

بنده از تهیه و تحقیق درباره‌ی شعر و ادب فارسی، اهدافی داشتم كه یكی از آنها بیان كردن و روشن شدن مطالب دراین باره بود؛ و دراین تحقیق از استاد بزرگوار ادب و شعر فارسی، جناب آقای دكتر ده پنا كه دانشجویان را به شناخت و درك ارزش های شعر و متون فارسی تشویق می كنند، تشكر می‌كنم؛

دراین تحقیق از منابع مختلفی استفاده كردم كه از آن جمله می توان كتاب مقالات ادبی، اثر دكتر جلال الدین همایی، مكتب حافظ یا مقدمه برحافظ شناسی، تألیف دكتر منوچهر مرتضوی و گزیده‌ی غزلیات مولوی، اثر دكتر سیروس شمیسا است؛ امیدوارم این تحقیق بتواند برای علاقه مندان به شعر و متون فارسی مفید واقع شود و تفكر و توجه آنان را به این موضوع بیشتر كند.

 

بهاء الدین ولد بعد از اتمام عمل حج دیگر به خراسان برنگشت، برای این كه اخبار هجوم وحشیانه‌ی  مغولان را می شنید و بازگشتن او به وطن درآن حال، مصلحت نبود. این بود كه سفر به آسیای صغیر كرده و در بلده‌ی لارنده كه از توابع قونیه است اقامت جست سلطان علاءالدین، پادشاه آن سرزمین، كم كم به وی ارادت خاص به هم رسانید و مقامش را عزیز وگرامی شمرد. بهاءالدین حدود هفت سال در «لارنده» بود و همان جا مولوی در 18 سالگی با دخترخواجه لالای سرقندی كه گوهر خاتون نام داشت ازدواج كرد و سلطان ولا فرزند مشهور وی از بطن همان زمان درسال 622 در لارنده به دنیا آمد.

بهاء الدین دراواخر عمر خود از لارنده به قونیه نقل مكان كردو پس از سه سال در روز جمعه 18 ربیع الآخر 628 درگذشت و درهمان جا مدفون شد. درآن هنگام مولوی 25 ساله بود و تا آن زمان تحت تربیت پدرو سایر اساتید آن عصر از ادبیات فقه و كلام و حدیث و امثال آن اشتغال داشت و در نتیجه‌ی 20 سال تحصیل، عالمی از كاردرآمده و سرگرم تدریس و وعظ و تبلیغ معارف مذهبی شده بود.

درسال 629 كه یكسال بعد از وفات پدرش بود، سید برهان الدین محقق ترمذی كه از مشایخ طریقت و از دوستان و ارادتمندان پدر مولوی بود به «قونیه» رفت؛ مولوی درخدمت وی وارد سیر و سلوك عرفانی و طریقه‌ی تصوف گردید و مدت 9 سال تحت تربیت او مشغول ریاضت و از كار طریقت بود. پس ازفوت استادش به مدت 5 سال خود به تنهایی همان آداب و رسوم و خلوت نشینی را كه از شیخ خود آموخته بود ادامه داد و به مدت 13 سال ریاضت و جهد وی به طول انجامید. در سنه 642 هجری كه مولوی 29 سال داشت كه به تفصیلی، ملاقات وی با شمس الدین تبریزی دست داد كه موجب تحولی عظیم در روح مولوی گردید و به كلی او را منقلب ساخت. 

 

فهرست مطالب

 

عنوان  صفحه

فصل اول: «سرگذشت و احوال مولوی»..........................................................

1-1سرگذشت و احوال مولوی .......................................................................

1-2افكار و عقاید عرفانی ................................................................................

فصل دوم «مولوی چه می گوید؟»....................................................................

2-1مسلك عرفانی و افكار و عقاید مولوی ......................................................

2-2علم الیقین-عین الیقین-حق الیقین...............................................................

2-3تعلق –تخلق –تحقق....................................................................................

2-4پایه اصلی مسلك و طریقه عرفانی مولوی ................................................

2-5 رسالت عرفانی و ادبی مولوی .................................................................

2-6فروغ خورشید روح بخش عرفان مشرق...................................................

2-7طریق اصلاح نفوس و درمان دردهای اجتماعی و روحانی بشر...............

2-8داروی دردهای روحانی پنهانی بشر ........................................................

2-9پراكندگی و جمعیت حواس و اوقات .........................................................

فصل سوم : «مولوی و حافظ».........................................................................

3-1-عشق از دیدگاه مولوی ...........................................................................

3-2-پیر از دیدگاه مولانا  ...............................................................................

3-3جام جم ا زدیدگاه مولانا............................................................................

3-4مولوی و حافظ .........................................................................................

فصل چهارم: «مرغ باغ ملكوتم، نیم از عالم خاك ............................................

4-1 درمراحل سیرو سلوك علمی و عرفانی ...................................................

4-2 دوره ی اول زندگانی با شخصیت اول مولوی ........................................

4-3 دوره ی دوم و شخصیت دوم مولوی .....................................................

4-4 شخصیت سوم و فعلیت نهایی مولوی .....................................................

4-5 تقسیم بندی ..............................................................................................

1-4-5افكار و عقاید مولوی.............................................................................

2-4-5مارمیت اذرمیت ....................................................................................

1-2-4-5شعار مسلك علمی و عرفانی و كلید رمز افكار و عقاید مولوی........

3-4-5جبر واختیار و قضا و قدر ...................................................................

1-3-4-5قضا و قدر .......................................................................................

2-3-4-5تجلی و ظهور حق درمظاهر بشری و صدور معجزات و كرامات از انبیا واولیای خدا    

4-4-5 اتصال پنهانی روح انسان كامل به مبدأ غیب مجرد الهی .....................

فصل پنجم : «آشنایی بیشتر با اشعار مولانا»

5-1شرح برخی از ادبیات مثنوی شریف

5-2شرح سه غزل شیوا از مولانا

5-3چند نمونه از كنایات اشعار مولوی

5-4القاب شعر اودبا و علما و هنرمندان ایران

 

 

قیمت فایل فقط 14,000 تومان

خرید

برچسب ها : زندگی نامه و شرح حال مولوی , زندگی نامه , شرح حال , مولوی , بیوگرافی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

محمد غفوری تبار بازدید : 59 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی

جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 7 بار
فرمت فایل: pdf
حجم فایل: 1651 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 117

این جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی است كه با فرمت پی دی اف در117صفحه آماده شده است که بیش از 550 سوال تستی همراه با پاسخ کاملا تشریحی برای دانشجویان گرامی

قیمت فایل فقط 7,500 تومان

خرید

جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی


بیش از 550سوال تستی همراه با پاسخ کاملا تشریحی

مجموعه تست

1- عین الكلمات التی الهمز فی كلّها همز وصل

1( استغفَرَ-استغفِز – اثنانِ – اِغفِر 2( اِجتَمعععععع –

اِنقَط – اَكرمَ – اِسمُ – اَضرِب

3( اِذا – إلی – إبن – إمرؤ – اُخَِذ 4( اُعلّم – استغفرُ –

اِضْرِبْ – إستم - أكرم

2- العاقل یبصره بقلبه ماال یبصر الجاهل بعینه )كلیلعه وممنعه( ععیِّن

الصحیح عن كلمه »ما«

1( اسم موصول وصلته: ال یبصر و عائدها محذوف 2( حرف غیر عامل

مبنی علی السكون

3( حرف شبیه بلیس عامل اسمها: الجاهل 4( موصععول مفعععول و

منصوب محالً عائدها: الجاهل

3- عین الصحیح عن كلمه »مشواه«

1( اسم اآل علی وزن مفعال 2( اسم اآل علی وزن

3( اسم مبالغه علی وزن مفعال 4( اسععم جامععد و ال

یدلّ علی اسم مشتقّ

4- مجهول جمله »شاهد علی التمریناتِ « میشوم ...

1( شاهد التمریناتُ 2( شُوهِ َد 3( التمرینعاتُ

 )4

5- »سبحاَن هللا ربّ العرش عمّا « عین الصحیح عن كلمه »سبحان«:

1( اسم فعل، مبنی علی الفتح 2( اسعععم و منصعععوب

مفعول مطلق لفعل محذوف وجوباً

3( اسم مصدر و منصوب و تمییز مفرم 4( اسم و مبنی علعی

الفتح، مبتدا و مرفوع محال

6- عیّن التمییز المنقول أو المحوّل:

1( كفی بالموت واعظا 2( كم من ناجح بعین

زمالئنا

3( كم طا و طالبا فی 4( مریمُ أرجعح منع

عقالً

7- فعل امر از »ُترضِی«...

1( اِرِض 3 )2( اَرِض 4( اَرضَ

8- نقش نحوی )مبشّرین( مر عبارت مقابعل ییسع معا نرسعل الرسعل اال

ُمبشّرینَ

1( مستثنی 2( مفعول به 3( بدل )رسل( 4( حال

9- نهی از فعل مضارع تخاف مر مفرم مؤنث مخاطب ییس

1( ال تخافی 2( ال تخفی 3( ال تخوفی 4( ال َتخَف

10- فعل امر از »ُتسامی« مر مفرم مذكر مخاطب ییس

1( ُتسا 2( سامَ 3( سامُ 4( سامِ

11- كلمه روید مر عبارت )رویَد اخاك( ییس 2

1( مبتدا 2( مفعول به مقدم 3( اسععععم فاعععععل

4( خبر مقدم

12- كلمه احسن مر جمله »خاطبته أحسن الخطاب« ییس

1( مفعول مطلق 2( مفعول به 3( مفعول له 4( تأكید

13- جم كلمه »أصمّ« و نوع آن كدام اس

1( الصّمَ: اسم تفضیل 2( الصُمَّ: صف مشبهه 3( الصّعما :

صف مشبهه 4( الصموم: اسم مبالغه

14- عین نوع األعالل فی كلمتی »مقیم و « علی التوالی

1( اسكان – حذف 2( قلب و اسكان

3( قلب – اول اسكان بعد حذف 4( قلب – اول حذف بعد قلب

15- عین الصحیح فی اسم الفاعل معن االفععال التالیعه علعی التعوالی«

استعّد – استعام- انقام

1( مستعّد- مستعام- منقام 2( مستعدم- مستعید- منقید 3(

مستعّد- مستعید- منقام 4( مستعّد- مستعاّم- منقوم

16- عین الصحیح عن كلمه »ماع« قربُ الصالحین ماع للصالح

1( خبر و مرفوع تقدیراًًَ 2( خبر و مجرور فعی

اللفظ و مرفوع محالً

3( فاعل شبه فعل » قرب « و مرفوع تقدیراً 4( مبتعععدا معععؤخر

ومرفوع محالً

17- عین الصحیح إذا بنی الفعل للمجهول »المظلومون ینصرهم هللا«

1( ُینصِرُالمظلومون 2( ُینصَروَن المظلوموَن 3(

المظلومون ُینصَرون 4( المظلومون ُینصرُهم

18- عین الصحیح عن الیتیم فی : أّما الیتیم فال تقهر

1( مفعول له و منصوب 2( مفععول معن بعاب

االختصاص

3( مفعول به لفعل محذوف 4( مفعول به مقدم

19- عین الصحیح عن كلمه غافل فی : و ما رب عما تعملون

1( خبر مفرم لع »ما« شبیه لیس و مجرور فی اللفظ 2( مجرور به حرف

جار متعلقهما فعل » تعلمون«

3( مجرور بحرف جار متعلقهما فعل محذوف 4( مفععععول بعععه و

منصوب محالً

20- عین الصحیح عن العبار »احتمال المصائب خیعر معن جزعع عنعد

النوائب«

1( المصائب: مفعول به / عند: مضاف الیه 2( احتمال: مضعاف /

المصائب: مفعول به

3( خیر: خبر / النوائب: ظرف 4( ضمیر »ك«: فاععل

/ المصائب: مفعول به

پاسخنامه مجموعه تست

1- گزینهی »1« مزه بابهای استفعال و افتعال و انفعال مر ماضی و

امر و مصدر همزه وصل اس همزه وصل همزهای اس كه مر

اول كالم تلفظ میشوم ولی مر اثنا كالم تلفظ نمیشوم

مانند اِجلِس و مر مه كلمه همزه وصل میباشد بطور سماعی

كه عبارتند از: اسم – اس - ابن – ابنم – امرؤ – امرا

– اثنان – اثنتان – ایمن – ایمُ )مر قسم( – حرف تعریف

باشد مانند و أَ أل و همزه باب افعال قط می كرِم

2- گزینهی »1« به معنای آنچه، ییزی كه موصولی اس و عائد صله آن ضمیر

محذوف كه تقدیر ما ال یبصره كه عائد »ه« و محذوف اس .

3- گزینهی »2« ر اصل بر وزن اس كه حرف عله »یا « اعالل به

قلب شده اس بصورت مشوا مرآمده اس و اسم آل بر سه

وزن اس 1- مفعال ) مفتاح ( 3 ) ( -2- مِفعَل )

مقبض(

4- گزینهی »3« اهد علی : فاعل را حذف میكنیم، شاهد : فعل

را مجهول میكنیم، : نایب فاعل بجای مفعول میآوریم

و حرك ضمه میمهیم، التمریناتُ: التمرینات مؤنث

اس باید فعل را مونث كنیم المتریناتُ

5- گزینهی »2« بحاَن مفعول مطلق و منصوب و عاملش وجوباً محذوف اس .

6- گزینهی »4« راصل »عقلُ مریم أرجح« اس كه تمییز منقول مر اصل

مبتدا اس و تمییز منقول تمییزی اس كه مر اصل فاعل

یا مفعول یا مبتدا باشد. مانند: طابَعَلی نفساً: كه مر

اصل طاَب نفسُ علی كه تمییز مر اصل فاعل اس و فجّرنا

االرضَ عیوناً: كه مر اصل فَجّرنا عیوَن األرِض كه تمییز مر

اصل مفعول اس .

7- گزینهی »3« ًًُُرضی فعل مضارع صیغه )7( از باب افعال كه ناقص اس

مر هنگام ساختن امر حرف علّه فعل ناقص از آخر آن حذف

میشوم و همزه باب افعال مر امر همیشه مفتوح اس

ُترضی: اَرِض

8- گزینهی »4« ُمبشِّرینَ حال مفرم و منصوب به »یا « شاهد مر این اس كه

صاحب حال كه الرُسُل مقدم شده اس و حال مؤخّر اس به

خاطر این كه حال محصور به إّال و این امر واجب اس .

9- گزینهی »1« ا نهی + تخافین: ال تخافی كه نون به جز می حذف شده

اس .

10- گزینهی »4« ُتسامی بر وزن ُتفاعِلُ از باب مفاعله كه مر حال امر

)جزمی( حذف عله از آخر فعل ناقص حذف میشوم و تا حرف

مضارعه اس و آن هم حذف میشوم ُتسامی: سامِ

11- گزینهی »3« رُوََید: اسم فعل به معنای » امر « اس .

12- گزینهی »1« احسن مفعول مطلق نیابی اس یند ییز نائب مفعول

مطلق میشوم كه از جمله آنها صف میباشد صف )احسن(

مفعول مطلق نیابی اس . 85

13- گزینهی »3« جم أصمّ میشوم صُمّ و اَصمّ صف مشبهه بر وزن افعل یون

بر عیب مالل میكند أصمّ یعنی: كر

14- گزینهی »3« مقیم مر اصل )اسم فاعل از باب افعال از ریشهی

قوم( اعالل به قلب شده اس و او مكسور به یا تبدیل

یا قلب شده اس وماع مر اصل ماعو اسم فاعل از ثالثی

مجرم: اعالل به اسكان میشوم: سپس اعالل به حذف:

ما )ماع (

15- گزینهی »3« اسم فاعل از استعَّد )یستعُّد( میشوم: مستعّد و از

استعام )یستعیُد(: مستعید و اسم فاعل از اِنقام )ینقام(

میشوم: منقام

16- گزینهی »1« ماع خبر و مرفوع تقدیراً – اعراب اسمهای منقوص

)ماعی( مر حال رف تقدیری اس .

17- گزینهی »3« مجهول المظلومین ینصرهم هللا میشوم المظلومون ُینصَروَن

كه مبتدا )المظلومون( اس باید با خبر مطابق كنند هللا

فاعل بوم حذف شد و بجای »هم« كه مفعول بوم نایب فاعل

را میآوریم یعنی ضمیر متصل مرفوع واو

18- گزینهی »4« وقتی فعل بعد از فا جزا مر جواب أّما واق شوم

مفعول بر فعل و فاعل مقّدم میشوم پس الیتیم مفعول به

مقّدم اس وجوباً.

19- گزینهی »1« گاهی خبر مای شبیه به لیس با زاید مارم مر این

صورت اّوالً نوع خبر جار و مجرور نیس یون با زائد اس

و ثانیاً خبر مجرور به حرف جر زائد میگرمم لفظاً و محالً

منصوب.

20- گزینهی »1« مصائب: مفعول به برای شبه فعل »احتمال« و عند:

مفعول فیه یا ظرف مكان و منصوب مر گزینه ی »4« »ك« فی

المعنی فاعل برای شبه فعل »احتمال« اس كه گزینه

ناقص اس و میتوانس جواب صحیح باشد.

21- گزینهی »2« هر گاه صف بعد از نفی یا استفهام قرار گیرم و مر

اسم ظاهر یا ضمیر منفصل عمل كند مبتدا واق میشوم و

ما بعد آن مرفوع میگرمم. و مبتدا بینیاز از خبر

میشوم مانند: اُمكَرَّمُ الكَذّابوَن كه ُمكرَّم مبتدا و مرفوع

اس و بینیاز از خبر و الكذابون نایب فاعل برای مكرم

)مفعول به(


نوع فایل:Pdf

سایز: 1.61mb

 تعداد صفحه:117

قیمت فایل فقط 7,500 تومان

خرید

برچسب ها : جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی , دانلود جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی , جزوه مجموعه تست ادبیات فارسی , دانلود مجموعه تست ادبیات فارسی , دانلود جزوه , فروشگاه اینترنتی , کسب درآمد اینترنتی , همکاری در فروش فایل , سیستم فروشگاه دهی , کارافرینی , کسب و کار , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

محمد غفوری تبار بازدید : 48 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

تاریخ ادبیات فارسی معاصر

تاریخ ادبیات فارسی معاصر دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 5 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 66 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 37

ادبیات فارسی یا پارسی معاصر به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان فارسی نوشته شده باشد ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند

قیمت فایل فقط 8,000 تومان

خرید

تاریخ ادبیات فارسی معاصر


ادبیات فارسی یا پارسی معاصر به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان فارسی نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارسی قرار گرفته اند.

آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته است. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر فارسی در جهان می توان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد.

ادبیات ایران پیش از اسلام

پارسی باستان

زبان پارسی باستان نیای زبان فارسی امروزی‌است و در تقسیم‌بندی زبان‌شناختی یکی از زبان‌های شاخهٔ غربی زبان‌های ایرانی باستان محسوب می‌شود. پارسی باستان چنان که از نامش بر می‌آید زبان قدیم پارسیان بودی و بسیاری از کتیبه‌های شاهان هخامنشی به این زبان نوشته شده‌است. پارسی باستان با زبان اوستایی و به تبع آن زبان سنسکریت خویشاوندی نزدیکی می‌دارد.

آثار به این زبان

آثار به‌جا مانده از این زبان به خط میخی هخامنشی‌است که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلاد تحریر شده‌اند. البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شده‌است که به نظر می‌آید به زبان پارسی باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شده‌است و احتمال می‌رود که بعد از دورهٔ هخامنشی تحریر شده باشد. تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شده‌است.[۱]
نمایی از دستور زبان

در این زبان سه جنس مذکر و مؤنث و خنثی و سه شمار، مفرد و مثنی و جمع هست و کلمه با توجه به نقش نحوی آن صرف می‌شود.

پارسی میانه

زبان پارسی میانه یکی از زبان‌های ایرانی میانهٔ غربی‌است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی تا صدر اسلام رواج می‌داشته‌است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب می‌آید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیر زیادی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبه‌ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب‌ها به این زبان نوشته می‌شد. با بر افتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیم‌مرده محسوب می‌شد.

این زبان یا یکی از گویش‌ها یا زبان‌های بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجه‌ها، گویش‌ها و زبان‌های خویشاوند نزدیک و همچنین واردشدن وام‌واژه‌ها، فارسی نو را به وجود آورده‌است. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهت‌های فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار عظیم‌تر از تحولی‌است که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ داده‌است.
پهلوی در مقابل پارسی میانه

زبان پارسی میانه را در متون کهن پارسی نو پهلوی خوانده‌اند. این نام‌گذاری چندان دقیق نیست. کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است. از میان زبان‌های ایرانی میانه که در ایران رواجی کمابیش می‌داشته‌اند پس از پارسی میانه (که نزد خود گویشوران آن زبان پارسی خوانده می‌شد) زبان پهلوانی که آن را گاه پهلوی اشکانی می‌خوانند شهرت بیشتری می‌داشته‌است. یعنی در زمان ساسانیان زبان پارسیگ (=پارسی میانه) در تقابل با پهلوانیگ/پهلویگ (=زبان پارتی) مطرح بود. با رواج پارسی نو (پارسی دری) پارسی برای اشاره به پارسی دری به کار می‌رفت، بنابراین برای تمییز دادن پارسی میانه از پارسی نو پهلوی را بر زبان پارسی میانه اطلاق کردند. از آنجا که پهلوی اشکانی در آن زمان زبانی مرده محسوب می‌شد این نام‌گذاری مشکلی ایجاد نمی‌کرد.[۱]

امروزه هم همچنان کمابیش پهلوی برای اشاره به پارسی میانه استفاده می‌شود و گاه منظور از آن نوع خاصی از پارسی میانه‌است که در کتاب‌های زرتشتی به کار رفته‌است (در تقابل با زبان پارسی میانه‌ای که بعضی آثار مانوی به آن نوشته شده‌است). اصطلاح‌هایی چون پهلوی ساسانی نیز گاه به کار می‌رود. برای اشاره به زبان اشکانیان معمولاً از اصطلاح پهلوی اشکانی یا پارتی استفاده می‌شود.



حمله اعراب

پس از حمله عرب سیر ادبی ایران تا پیدایش نخستین سلسله‌های ایرانی متوقف ماند. در زمان طاهریان (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد صفاریان محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند.

سامانی

در دوره سامانی شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی، ترجمه تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.



آل بویه

در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان به فارسی ترجمه و شرح شد.

غزنویان

در دوره غزنوی فردوسی، عنصری، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.

سلجوقیان و خوارزمشاهیان

در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصر خسرو، قطران، مسعود سعد، عمر خیام، معزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمال الدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابو الفرج رونی، سید حسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند.

در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک نویسنده سیاست نامه، امیر کی‌کاووس مولف قابوس ‌نامه، محمد بن منور نویسنده اسرارالتوحید، عطار نویسنده تذکره‌الاولیاء، گردیزی مولف زین‌الاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحه الصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصرالله بن عبدالحمید مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید و طواط نویسنده حدائق السحر، حمیدالدین نویسنده مقامات حمیدی، زین‌الدین اسماعیل مولف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند.

حمله مغول

حمله مغول با همه قوت و صلابت خود نتوانست از ادامه علوم و ادبیات بکاهد. در این دوره سعدی نویسنده بوستان, گلستان و غزلیات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز ، کمال اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغه‌ای گوینده جام جم، امیر خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، و حافظ شیرازی، در شعر پدید آمدند.

تیموریان

دوره تیموریان دنباله دوره مغول محسوب می‌شود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند, مانند عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا، منهاج سراج مولف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشید الدین فضل‌الله مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسنده تاریخ گزیده، حافظ ابرو مولف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسنده ظفر نامه، میر خواند مولف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مولف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسنده اخلاق جلالی، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).

صفویان

در دوره صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر نویسنده حبیب السیر، ابن بزاز نویسنده صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مولف احسن التواریخ، اسکندر منشی مولف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.

افشاریان و زندیان

در دوره افشاریان و زندیان گویندگانی مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق، عاشق، لطفعلی بیک و آذر بیگدلی معروف شدند.

قاجار

برخی شاعران و نویسندگان در دوره قاجار بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال، قاآنی، فروغی بسطامی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند. در نثر رضاقلی هدایت مولف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریاض العارفین، لسان‌الملک سپهر مولف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرآت البلدان و غیره شهرتی یافته‌اند.





ادبیات مشروطه

در دوره مشروطیت تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیب‌الممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، دهخدا، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یاسمی، یغما، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال،زین العابدین مراغه ای، محمد مسعود، رشید یاسمی، عبدالحسین زرین کوب، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار می‌‌روند.'

شعر نو

زمینه‌های فكری سرایش شعر نو، سالها پیش از نیما آغاز شده بود كه برای پیگیری این نكته باید به شاعران و سرایندگان دوره مشروطه مراجعه كرد. ابوالقاسم لاهوتی، میرزا حبیب مترجم حاجی بابای اصفهانی و میرزاده عشقی از این زمره‌اند.

شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات نیما یوشیج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری می‌توان به احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، طاهره صفارزاده، و محمود مشرف تهرانی (م. آزاد) اشاره کرد.

وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده اند و کوتاه یا بلند می‌شوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده می‌شود.

فرهنگ‌نویسان ایرانی

    ·         علی اکبر دهخدا
    ·         محمد معین
    ·         امیر حسین آریان‌پور
    ·         احمد شاملو

شاعران زن ایرانی

    ·         طاهره قره‌العین
    ·         فروغ فرخزاد
    ·         طاهره صفارزاده
    ·         سیمین بهبهانی
    ·         پروین اعتصامی

باید یادآوری كرد كه در سده‌های گذشته از جمله در سده ششم هجزی قمری، در دربار سلطان سنجر سلجوقی، مهستی شعر می‌سرود كه اشعار اروتیك او شهره است، جز او از رابعه باید یاد كرد و برای دیگران باید به منابع مراجعه كرد. در دوره قاجار نیز بسیاری از بانوان شاعر را می‌توان سراغ گرفت، به ویژه از زنان دربار.

طنزپردازان

    ·         عبید زاکانی
    ·         ایرج میرزا
    ·         دهخدا
    ·         هادی خرسندی
    ·         کیومرث صابری فومنی
    ·         سید ابراهیم نبوی



نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی

    ·         مهرداد اوستا
    ·         محمد علی معلم دامغانی
    ·         قیصر امین پور
    ·         فاطمه راکعی
    ·         سیمین‌دخت وحیدی
    ·         حمید سبزواری
    ·         سید مهدی شجاعی
    ·         رضا امیرخانی
    ·         علی موذنی
    ·         زین‌العابدین رهنما





منتقدان ادبی

نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده،‌ میرزا ملکم خان، طالبوف و زین‌العابدین مراغه‌ای بودند.

    ·         دهخدا
    ·         بدیع‌الزمان فروزانفر
    ·         محمد تقی بهار
    ·         رضا براهنی
    ·         جلال همایی
    ·         سعید نفیسی
    ·         نیما یوشیج
    ·         محمدعلی سپانلو
    ·         مهدی یزدانی خرم
    ·         پرویز ناتل خانلری
    ·         صادق هدایت
    ·         عبدالحسین زرین‌کوب
    ·         محمد رضا شفیعی کدکنی
    ·         شاهرخ مسکوب



زبان و ادبیات فارسی

قیمت فایل فقط 8,000 تومان

خرید

برچسب ها : تاریخ ادبیات فارسی معاصر , تاریخ , ادبیات فارسی , معاصر , تاریخ ادبیات فارسی معاصر , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

محمد غفوری تبار بازدید : 246 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

زندگی نامه عبدالرزاق کاشانی

زندگی نامه عبدالرزاق کاشانی دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 4 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 101 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 69

اهل كاشان است، نامش عبدالرزاق، كنیه‌اش ابوالفضل و ملقب به كمال‌الدین می‌باشد، پدرش نیزبا لقب جمال‌الدین و كنیه ابوالغنائم مشهور است

قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

زندگی نامه عبدالرزاق کاشانی

 

نام ونسب كاشانی:

اهل كاشان است، نامش عبدالرزاق، كنیه‌اش ابوالفضل و ملقب به كمال‌الدین می‌باشد، پدرش نیزبا لقب جمال‌الدین و كنیه ابوالغنائم مشهور است.

تاریخ زندگی جناب عبدالرزاق بخاطر همزمانی و شباهتهای اسمی با سه عالم برجسته دیگر- دونفر هم نام ودیگری همشهری – دچار ابهامات و تناقضات زیادی گردیده است تا جائیكه از كنیه او گرفته تا محل زندگانی، نام پدر و آثار او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. این سه كه به ترتیب عبارتند از:

1- كمال الدین عبدالرزاق مشهور به (ابن فوطی) (م723 هـ ق) تراجم نگار هم عصر كاشانی و صاحب <مجمع الآداب فی معجم الالقاب> و تلخیصی ازآن بوده، پدرش احمد و شانزده سال پیشتر از كاشانی دار فانی را وداع گفته است.

2- كمال الدین عبدالرزاق سمرقندی (ت 816هـ ق م 887 هـ ق) مؤلف «مطلع سعدین و مجمع بحرین»، پدرش اسحاق،ملقب به جلال الدین می‌باشد.( همچنانكه می بینیم نزدیك به یك قرن بعد از كاشانی می زیسته است).

3- عزالدین محمود كاشانی (م735هـ ق) صاحب دو اثر مشهور «مصباح الهدایه و مفتاح الكفایه»- كه در اصل ترجمه وتلخیص از عوارف المعارف سهروردی است – و شرح عالمانه وادیبانه تائیه ابن فارض مشهور به «كشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» می‌باشد.

این همعصر وهمشهری ملا عبدالرزاق – همچون او – در عرفان عملی و نظری تبحر داشته و دو اثر ماندگارش نشان از تضلع او در این دو حوزه دارند.گروهی چون علامه امین عاملی[1] و حاجی خلیفه[2]،علامه مدرس تبریزی[3]، مرحوم آقا بزرگ تهرانی[4] - به اشتباه- ابوالغنائم را كنیه ملا عبدالرزاق بر شمرده اند در حالیكه

 

می دانیم- براساس آنچه تلمیذ نامدارش قیصری در مقدمه شرح مخصوص خود ضبط كرده ابوالغنائم كنیه پدرش می باشد.

 علامه طهرانی نام پدر او احمد[5] و مدرس تبریزی اسحاق[6] می دانند و این در حالیست كه این دو بترتیب – نام پدر ابن فوطی[7] و عبدالرزاق سمرقندی[8] می‌باشند.

 در مورد زادگاه ایشان نیز با اینكه همه جا، نام «قاسی»[9]«قاسانی»[10]و«كاشی»[11] «كاشانی»[12] «قاشانی»[13]آمده است.اما حاجی خلیفه در كشف الظنون[14] هنگام معرفی «تأویلات القرآن الكریم» لفظ «سمرقندی» را بعد از «الكاشی» بكار می‌برد، تا جائیكه جناب آقای بیدار فر در مقدمه وزین خود برشرح منازل السائرین – با توسل به كاربرد «القاسانی»توسط قیصری و قول یاقوت حموی در معجم البلدان_ تمایل خود را به سمرقندی بودن ملا عبدالرزاق ابزار می‌دارد.[15]و این در حالیست كه ابوالفداء در تقویم البلدان قاشان را به صورت قاسان را نیز مجاز دانسته[16] و بغدادی نیز در مراصد الاصلاع، قاسان و قاشان  –هر دو – را شهری در نزدیكی اصفهان معرفی می‌كند[17] پس باید گفت كه حاجی خلیفه بین صاحب مطلع سعدین و ملا عبدالرزاق دچار خلط شده است. از طرفی می دانیم كاشی مخفف كاشانی و قاشی نیز تلفظ

 

دیگری از قاشانی در زبان عامه است[18]پس نام كاملش – همچنانكه قیصری(ره) در مقدمه شرح فصوص الحكم آورده – عبارتست از: <كمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق بن جمال الدین ابی الغنائم الكاشانی[19]>

 

آغاز ، حیات وانجام كاشانی:

در هیچیك از تراجم مشهور نظری نسبت به تاریخ تولد ایشان به چشم نمی خورده لذا ما برای مشخص شدن دوران حیات و سال تولد تقریبی او به تحقیقی درباره تاریخ وفات ورویكردش به عرفان دست می زنیم باید گفت كه در مورد تاریخ وفات ایشان چهار نفر ارائه شده است.

1) حاجی خلیفه در كشف الظنون تاریخ وفات كاشانی را سال (730 هـ ق) می‌دانند[20]كه همین نظر به اعیان الشیعه[21] نیز راه یافته است.

2) صاحب روضات الجنات سال وفات را سال( 735هـ ق) ضبط نموده است[22] و مدفنش را خانقاه زین الدین ماستری داخل شهر نطنز و در جوار مسجد جامع می دانند.

3) سومین تاریخ ازآن صاحب مجمل التواریخ می ‌باشد ایشان سال وفات را سوم محرم سال 736 هـ.ق) می‌دانند كه از دقت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار است.

4)حاجی خلیفه در كشف الظنون ذیل معرفی تأویلات القرآن الكریم سال وفات ایشان را 887 (هـ ق) می‌دانند چرا كه اولاً اگر تاریخ نوشتن شرح منازل السائرین- همچنانكه در آخر یكی از نسخ آن آمده – سال(731 هـ ق)باشد[23] بدون تردید سال وفات ایشان سال (730 هـ ق) نمی‌باشد. ثانیاً حاجی خلیفه- همچنانكه فراوان از او دیده شده – بین ملاعبدالرزاق و

 

 

سمرقندی، صاحب مطلع سعدین،خلط نموده و سال وفات ایشان را برای كاشانی آورده است.

نظر برجای مانده قابل جمعند، چرا كه اگر تاریخ وفات ایشان را سوم محرم سال (736هـ ق) بدانیم، می‌توان گفت كه صاحب روضات الجنات این سه روز را به حساب نیاورده است پس صحیح‌ترین تاریخ همان سوم محرم سال (736 هـ.ق)‌می‌باشد.

حال اگر- براساس نامه كاشانی به علاءالدوله سمنانی، رویكرد كاشانی به متصوفه در اوایل جوانی او- بعد از بحث فضلیات وشرعیات- و با مصاحبت مولانا نورالدین عبدالله نطنزی (م 699 هـ ق) و بعد- و همزمان با او –شمس‌الدین كیشی و اصیل‌الدین عبدالله (م 685 هـ ق) صورت گرفته باشد. در این حالت جناب كاشانی  سال بعد ازوفات شیخ اصیل‌الدین زیسته‌اند. واگر شروع مصاحبتش با متصوفه را بین 25 تا 35 سالگی ایشان بدانیم، مدت حیات این عارف وارسته بین 75 تا 85 سال و سال تولد ایشان ، بین سالهای (650هـ ق تا 660 هـ ق) بوده است. وصدق این استدلال زمانی آشكار می‌گردد كه در هیچیك از كتاب تراجم عمر طولانی و  غیرطبیعی برای این بزرگمرد عرفان ثبت نشده است سوگمندانه باید گفت كه حتی نسبت به مدت عمر كاشانی نیز اشتباهات فاحشی صورت گرفته است تا جائیكه برخی با دیدن نامی از <محمد بن مصلح المشتهر بالتبریزی[24]> در مقدمه شرح فصوص كاشانی به اشتباه آنرا شمس تبریزی ( م 645هـ ق)دانسته و شرح فصوص كاشانی را به سفارش ایشان می‌دانند. غافل از اینكه در این صورت  اگر هنگام نوشتن به شرح خصوص كاشانی 40 ساله باشد.

با توجه به اینكه فصوص در سال(632 هـ ق) نوشته شده ومحی الدین متوفی 638 (هـ ق) است- باید عمری 130 تا 140 ساله برای او در نظر گرفت كه اشاره كردیم در كتب تراجم به چنین عمری اشاره نشده است. از طرفی می دانیم كه كاشانی شرح خود را بعد از شرح

 

جندی[25] و جندی نیز شرحش را بعد از وفات شیخ كبیرصدرالدین قونوی[26] (م 673 هـ ق) نگاشته است. پس این سخن كه كاشانی شرح خود را به سفارش شمس تبریزی نوشته،سخی ‌بی‌پایه است و اگر به این نكته نیز توجه كنیم كه شمس تبریزی نگاهی منتقدانه به عرفان محی الدین دارد این بی پایگی روشنتر خواهد بود.

كاشانی و آموخته ها :

 كاشانی نه تنها یك تاز عرفان و مجمع البحرین عرفان نظری وعملی است كه پیشتر جستجوگری پرتلاش در عرصه علوم ظاهری بوده است و آنگونه كه از مقدمه <اصطلاحات الصوفیه> و تنها مرجع ما -نامد كاشانی به شیخ علاء الدوله سمنانی - بر می آید او قبل از ورود به عرفان از فضلیات ( علم ادبی)

2- شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر وعلوم مرتبط) گرفته تا 3- اصول فقه و 4- كلام و 5- معقولات ( منطق وعلوم طبیعی) و درآخر علوم الهی (فلسفه) را به گونه ای كاویده كه< استحضارآن به جائی رسید كه بهتر از این صورت نبندد»[27] و این خود نشانگر تضلع این «عالم عامل»[28] و <جامع میان علوم ظاهری و باطنی> در جمع وباطن میان ظاهر دارد.در اینجا باید نكته ای را خاطر نشان شویم و آن اینكه افرادی همچون كاشانی كه ابتدا میدان دار عرصه علوم ظاهری، مناسب دنیوی بوده اند، پس از ورود به فراخنانی عرفان همچون طایری رهیده از نفس آنچنان در بلندای عرفان بال گسترانده كه كمتركسی می‌تواند به افق آنان نزدیك گردد دراین زمینه می‌توان از بزرگانی چون ابراهیم ادهم، سنائی غزنوی، ابن عربی، سید حیدر املی وغیره نام برد.

مشایخ و همعصران او:

 باید گفت یگانه منبع شناخت مشایخ كاشانی- همچون دیگر ابعاد زندگی ایشان- نامه مختصر وبا ارزش ایشان به علاء الدوله سمانی است ملا عبدالرزاق در آن نامه مشایخ خود را اینگونه برشمرده است.

1-‌نورالدین عبدالصمد نطنزی (م 699 هـ ق) مرشد اصلی ملاعبدالرزاق كه اگر ورود كاشانی به محضراورا بین سالهای( 685-675 هـ ق) بدانیم، تقریباً به مدت 15 تا 25 سال از محضر ایشان بهره برده است و حتی بعد ازوفاتش < مرشدی كه دل بر او قرار گیرد نمی‌یافت.>[29]

ایشان از مریدان نجیب الدین علی بن بزغنش شیرازی(م 678 هـ ق) و همدوره سعید الدین فرغانی است و به گفته كاشانی پدرش نیز از صوفیان بوده و نزد شیخ شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف المعارف آمد و شد می كرده است.[30]

باید این نكته را افزود كه ملا عبدالرزاق به دستور نورالدین نطنزی- و همزمان با مصاحبت او – در محضربزرگان دیگری كه در ذیل به آنها می‌پردازیم – نیز حاضر می شده و ازآنها بهره می‌برده است.

2- شمس‌الدین كیشی: از مریدان ضیاءالدین ابوالحسن مسعود شیرازی (م 655  هـ ق) است كه او خود از شاگردان فخر رازی و ملازم شیخ نجم الدین كبری (م 618 هـ ق) است. در مقام كیشی همین بس كه كاشانی از قول شیخ نورالدین نطنزی می‌آورد: < دراین عصر مثل او در طریقت كسی نیست.»[31]

3- شیخ اصیل الدین عبدالله (م 685 هـ ق) او را «امامی فاضل بارع متورع[32]» نامیده اند و نسب او به واسطه محمد بن حنفیه به حضرت علی(ع) می‌پیوندند.

4- صدرالدین روزبهان: مشهور به «روزبهان ثانی» است. پدرش فخرالدین احمد كوچكترین فرزند شیخ روزبهان بقلی- صاحب شرح شطحیات و عبهر العاشقین می‌باشد.

5- ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (م 716 هـ ق) : او نخستین شخصی است كه ترجمه‌ای از عوارف المعارف بدست داد.

6- ناصرالدین ابوحامد محمد ( م 705 هـ ق): او فرزند ضیاء الدین ابوالحسن مسعود شیرازی است.

7- قطب الدین: فرزند دیگر ضیاء الدین ابوالحسن مسعود شیرازی است.

8- نورالدین عبدالرحمن اسفراینی: یگانه شیخ كاشانی است كه به دقائق وحدت وجود راه نبرده و می‌فرماید «مرا حق تعالی علم تعبیر وقایع و تأویل بوده اند بخشیده است و به مقامی برتر از آن نرسیده ام[33]»

9- مولانا نورالدین ابرقوهی

همچنانكه مشاهده می‌شود اكثر مشایخ كاشانی – بجز نورالدین اسفراینی – كه با او در بغداد دیدار داشته[34] - غالباً ساكن در شیراز و اطراف آن بود پس نتیجه می گیریم كه اكثر عمر كاشانی در شیراز و اطراف آن سپری شده است.

از همعصران كاشانی به سه شخصیت مرتبط با او بسنده می‌كنیم كه عبارتند از :

1- عزالدین محمود كاشانی (م 735 هـ ق) همشهری عارف كاشانی كه همچون ملاعبدالرزاق در هر دوحوزه عرفان نظری و عملی تبحر داشته است هر چند كه ازلحاظ عمق مطالب به پای ملاعبدالرزاق نمرسد- ایشان صاحب دو اثر برجسته <مصباح الهدایه و مفتاح الكفایه> و شرح تائید كبری ابن فارض مشهور به «كشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» كه این دومین اثر اشتباهاً به ملاعبدالرزاق نیز نسبت داده شده است.[35]

2- علاء الدوله سمنانی (726-659 هـ ق): این شیخ قدرتمند با اینكه درتمام ایران واطراف آن معروف بوده با این حال از ظرافتها ولطائف جمالی تصوف بی بهره بوده است تا جائیكه هماره به نقد سخنان ابن عربی می‌پرداخت می تواند  تغییر موضع او نیست به ابن عربی به سبب مكاتبات – واحتمالاً همنشینی – با كاشانی صورت گرفته باشد. چرا كه در اواخر عمر از اعتراضات خود دست كشیده و ابن عربی را «مصاب» می‌داند.[36]ازآثار ایشان می‌توان به

 

«العروه لأهل الخلوة و الجلوة»، «مطلع النقط و مجمع اللفظ» ، «چهل مجلس» و «ما لا بدمنه فی الدین»

3- «محمد بن مصطلح المشتهر با تبریزی» از این همعصر كاشانی كه شرح فصوص كاشانی به سفارش اوست ، متأسفانه در كتب تراجم اثری  بدست نیامد اما مسلماً ایشان فردی غیر از شمس تبریزی (م645 هـ ق) مشهور است.

طریقه آشنایی كاشانی با مكتب ابن عربی

اینكه كاشانی چگونه واز طریق كدامیك از اساتیدش با مكتب ابن عربی آشنا شده است به درستی مشخص نیست اما می توان گفت كه- همچنانكه مرحوم علامه سید جلال الدین آشتیانی (ره) اشاره فرموده اند - « اساتید او از اتباع ابن عربی نبوده اند.» [37]

زیرا استفاده كاشانی از صدرالدین قونوی (م673 هـ ق) نه در آثار ونه در هیچیك از كتاب تراجم نیامده و از طرفی درك محضر فرغانی (م 700 یا 699 هـ ق) – نیز با اینكه غیرممكن نیست- اما بعید به نظر می رسد چرا كه فرغانی – همچنانكه و در مقدمه مشارق الدراری اشاره كرده – ابتدا شاگرد نجیب الدین علی بن بزغش (م 678 هـ ق) بوده و به خدمت قونوی (م 637 هـ ق) درآمده [38] و با مكتب ابن عربی آشنا شده است. و با توجه به اینكه بعد از وفات قونوی در شیراز نبوده ، لذا كسب فیض كاشانی از او منتفی می‌گردد. واز طرفی خود  كاشانی نیز او را در شمار اساتیدش نیاورده است.

از طرفی اگر نیك بنگریم استاد كاشانی، جندی (م691 هـ ق) نیز نخواهد بود چرا كه جندی پس از درگذشت قونوی سالها در بغداد و سینوپبه سر می‌برده است[39] و این در حالیست كه كاشانی تا زمان وفات نورالدین عبدالصمد – یعنی سال 699 هـ ق - در شیراز به سر می‌برده است.

 

به نظر می رسد كه كاشانی همچنانكه در نامه‌اش به علاءالدوله سمنانی به آن اشاره كرد « .. ومن از آن در حیرت بودم تا فصوص اینجا رسید چون من مطالعه كردم این معنی را باز یافتم»[40]

 خود با مطالعه فصوص به نكات و ظرائف آن دست یافته و سپس به واسطة ریاضت آنرا شهود كرده است «تا آنكه چون خود به این مقام نرسیده بودم هنوز دل قرار نمی گرفت تا بعد از وفات شیخ الاسلام مولانا و شیخنا نورالمله والدین عبدالصمد نظنزی مرشدی كه بر او دل قرار گیرد نمی یافت هفت ماه در صحرائی كه  آبادانی نبود در خلوت نشست و تقلیل طعام بغایت كرد تا این معنی بگشود و برآن قرار گرفت و مطمئن شد «الحمد الله علی ذلك»[41]

جایگاه كاشانی در تصرف :

اگر به پیشنیه تصوف قبل از كاشانی نگاه كنیم، می بینیم كه قبل از او عرفان عملی و نظری با آثار بزرگانی چون خواجه عبدالله انصاری سهروردی، و محی الدین عربی وفارص و دیگران به اوج خود رسیده و توسط شاگردان آنان نیز به خوبی بسط یافته است. اما در این میان كمتر كسی چون كاشانی توفیق یافته، حلقه اتصال و مجمع البحرین این دو حوزه گردد. كاشانی با شرح منازل السائرین از طرفی و شرح فصوص الحكم از طرف دیگر این امر خطیر را به انجام رساند و به راستی كه به چه خوبی از عهده برون آمد.

قبل از كاشانی بزرگانی چون قونوی،جندی، تلمسانی وغیره بر فصوص الحكم شروحی چند نوشته بودند.اما این شروح با وجود مزایای فراوانشان در یك مشخصه مشترك بودند و آن اینكه هیچكدام توجهی به شرح غموض این كتاب پررمز و راز برای مخاطبان تازه آشنای آن نداشته اند. اما كاشانی با احساس این نقیصه به این مهم دست زد و به پیرو او شاگرد نامدارش قیصری و جامی شرح رموز فصوص را به مهمترین صورت بیان نمودند [می‌دانیم كه قیصری در شرح خود به كرات مطالب كاشانی را بیان كرده و یا آنرا بسط داده است] از طرف دیگر با اینكه بر منازل السائرین شروح متعددی همچون شرح سدید الدین عبدالمعطی، تلمسانی وغیره نوشته اند اما شرح ملاعبدالرزاق –

 

با اینكه ازشرح تلمسانی بهره ها برده – جایگاهی است نایافتنی در میان شروح منازل یافته است چنانكه عارف بزرگوار شیعی در وصف آن از عباراتی چون «أعظمهم»، «أجودهم تقریراً» و «أحسنهم تحقیقاً»[42] استفاده می‌نماید. از طرفی بجز گردهم آوردن دو حوزه عرفان علمی و نظری، كاشانی از نظر جامعیت آثار نیز حتی در میان بزرگانی چون قونوی، جندی، تلمسانی، فرغانی و غیره بی نظیر است چرا كه <اصطلاحات الصوفیة> ایشان كه بالغ بر 760 اصطلاح می باشد- واگر لطائف الاغلام را از او بدانیم كه دارای بالغ بر 1560 اصطلاح می‌باشد- درحالیكه تمامی اصطلاحات گرد آمده در كتبی چون <رساله قشیریه> (47 اصطلاح) ،< كشف المحجوب> (85 اصطلاح)، اصطلاحات الصوفیه آمده در فتوحات مكیه (164) اصطلاح و كتاب اصطلاحات الصوفیه شیخ اكبر (251 اصطلاح) می‌باشد.[43] كه مجموع آنها حتی برابر با اصطلاحات الصوفیه كاشانی نیست. پس اودر این میدان حتی گوی سبقت را از شیخ اكبر نیز ربوده است.

از طرفی ایشان دارای تأویل عرفانی «تأویلات القرآن الكریم» باشد كه بصورت مزجی از اول تا آخر قرآن را در برگرفته است. در حالیكه در میان اتباع ابن عربی فقط قونوی است كه با تأویل اعجاز البیان خود سوره حمد را به تأویل درآورده‌اند پس دراین زمینه نیز جناب ملاعبدالرزاق یكه تاز عرصه تأویل عرفانی است.

اما این سخن،به معنی برتری كاشانی برقونوی و جندی وغیره می‌باشد چرا كه جناب شیخ كبیر، از نظر تحقیقات و تدقیقات و عمق مطالب جایگاهی به مراتب فراتر از كاشانی دارا می باشد.

خلاصه كلام اینكه كاشانی از نظر جامعیت آثار و شرح رموز عرفانی – نه عمق مطالب – از جایگاهی منحصر به فرد در میان اتباع ابن عربی برخوردار است.

 

كاشانی از منظردیگران

تلمیذ نامدارش قیصری او را «الامام العلامه الكامل المكمل وحید دهره و فرید عصره فخرالعارفین قرة عین ذات الموحدین ونور بصرالمحقیق>[44]معرفی كرده و جناب سید حیدر آملی نیز هماره او را به بزرگی ستوده و ازاو با عباراتی همانند «المولی الأعظم و البحر الخضم[45]» ،«المولی الأعظم الأكمل، قطب الموحدین، سلطان العارفین ، كمال الملة و الحق والدین عبدالرزاق الكاشی»[46] نام می‌برند وا ین ستایش در جامی نیز- همچنانكه در نفحات الانس آورده اند- دنبال می‌شود: «جامع میان علوم ظاهری و باطنی»[47]  كه اگر بخواهیم به آراء دیگران دربارة كاشانی بپردازیم، نمونه‌های فراوان از اینگونه گفتارها در آثار عرفا و تراجم نویسان متأخر به چشم می‌خورد كه جملگی نشان از جایگاه والای این عارف علامه دارد.

عقیده و مذهب كاشانی

تاكنون درباره مذهب كاشانی تحقیق مبسوطی صورت نگرفته تا جائیكه برخی ایشان را در شمار عرفای شیعی ذكر كرده ،[48] و برخی دیگر نیز به واسطه دیدن مدح وتعظیم خلفاء در آثار ایشان در تشیع ایشان تردید روا داشته‌اند.[49] ما در این تحقیق سعی كرده با توجه به مطالب تأویلات به این مهم دست زده و تشیع كاشانی را به صورت آشكار بیان داریم. قبل از هر چیز باید خواننده محترم را به این نكته توجه دهیم كه كاشانی در تأویلات درصدد ادله كلامی اثبات ولایت وتشیع خود نبوده است . چرا كه هدف از نگاشتن تأویلات فقط «ارائه الگویی به اهل ذوق»[50]می‌باشد. وظیفه ما نیز در این تحقیق كنار هم نهادن مطالب و ارائه طرحی منسجم از این موضوع است. هرچند كه براین باورم كه سخنان كاشانی در تأویلات- با وجود گزیده گوئی- به قدری روشن بیان شده كه ما را از هر گونه استدلالی در این زمینه بی نیاز می‌نماید.

نكته دیگری كه باید به آن توجه كنیم اینكه در این تحقیق تمام جوانب موضوع در نظر گرفته شده و به طرف دیدن چند نقل قول و یا حدیث در مدح ائمه اطهار(علیهم السلام) – همچنانكه در آثار بقیه عرفا نیز مشاهده می‌شود – قائل  تشیع این عارف گرانقدر نگشته‌ایم.

و سه دیگر اینكه فقط به گفتارها اكتفاء نكرده بلكه به مقایسه آراء ایشان در تأویلات- با وجود اینكه بصورت مجمل می باشند- با مختصات شیعه از قبیل نفی جبر وتفویض، رجعت، شفاعت با نگاه خاص شیعی آن، عصمت وغیره دست زده‌ایم.

 


[1] -عاملی، امین/ اعیان الشیعه/ تحقیق:حسن امین/ دارالتعارفللمطبوعات/ بیروت ، 1403/ ج 7، ص 470

[2] - حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / كشف الظنون/ تحقیق :یالتقیاالكیسی/ وكالة المعارف/استانبول،1360 /جستون336

[3] - مدرس تبریزی،محمد/ریحانة الادب / خیام/ تهران، 1374 /ج 5،ص 34

[4] - تهرانی، آقا بزرگ / الحائق الراهنه/ اسماعیلیان/ قم،بی تا/ ص 112

[5] - همان منبع /ص 112

[6] - مدرس تبریزی ، محمد علی / ریحانة الادب/ همان منبع/ ج 5،ص 34

[7] - زركلی، خیرالدین/ الاعلام/دارالعلمللملائین/بیروت، 1986/جص 349

[8] -سمرقندی،عبدالرزاق/ مطلع سعدین و مجمع بحرین/مقدمه و تصحیح: عبدالحسین نوائی/طهوری/ تهران،1353/ مقدمه، ص 9

[9] - ابن فوطی، عبدالرزاق/ تخلیص مجمع الآداب فی معجم الألقاب/ تحقیق:محمد الكاظم/ ارشاد اسلامی / تهران ،1416/ج 4،ص 180

[10] -قیصری، محمد داود/ شرح فصوص الحكم/ همان منبع /ص 4

[11] -تهرانی،آقا بزرگ / الحائق الراهنه/ همان منبع /ص 112

[12] -مدرس تبریزی،محمد علی/ ریحانة الادب/ همان منبع/ ج5،ص 34

[13] -

[14] - حاجی خلیفه،مصطفی بن عبدالله / كشف الظنون/ همان منبع/ ج1،ستون336

[15] -كاشانی،عبدالرزاق/ شرح منازل السائرین/ تصحیح وتعلیق: محسن بیدار فر/ قم،1372/مقدمه،ص 18

[16] - ابی الفداء/ تقویم البلدان/ مكتبة المثنی/ بغداد،بی تا /ص 420و 421

[17] -بغدادی، علی محمد / مراصد الاطلاع/ دارالاحیاءالكتب العربیة/ قاهره، 1373/ ج 3،ص 1056و1057

[18] - حموی،یاقوت / معجم البلدان / دارصادر/بیروت، 1388/ج4،ص 296

[19] - قیصری، محمد داود /شرح فصوص الحكم/ تصحیح و تعلیق: جلال الدین آشتیانی/ علمی و فرهنگی/ تهران،1375/ص 4

[20] -  حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / كشف الظنون/ همان منبع/ ج 1، ستونهای107تا226

[21] - عاملی، امین/ اعیان الشیعه/ همان منبع/ ج 7،ص 480

[22] - خوانساری، محمد باقر/ روضات الجنات/ اسماعیلیان/قم، 1339/ ج4،ص 198

[23] - كاشانی،عبدالرزاق/شرح منازل السائرین/ همان منبع/ مقدمه، ص 35

[24] - لوری، پییر/ تأویلات القرآن  از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی/ ترجمه :زینب پودینه آقائی/ حكمت/تهران،1383/ص 133

[25] - كاشانی، عبد الرزاق/شرح فصوص الحكم /قم،1370 /مقدمه،ص21

[26] - جندی ،مؤیدالدین / شرح فصوص  الحكم / تحقیق و تعلیق : سید جلال الدین آشتیانی / دانشگاه مشهد/ مشهد،1361/ ص 10

[27] - لوری ، پییر /تأویلات القرآن از دیدگاه عبد ارزاق كاشانی /همان منبع/ص233

[28] - ابن فوطی ، ،عبدالرزاق/ تلخیص مجمع الآداب/ همان منبع/ ج 4، ص 181

5-جامی،عبدالرحمن/ نفحات الانس من حضرات القدس / تحقیق:محمودعابدی/اطلاعات/تهران،1375/ص483

[29] - لوری،پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی / همان منبع/ ص 234

[30] - كاشانی، عبدالرزاق / تأویلات القرآن الكریم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی/ تحقیق : سمیر ارباب مصطفی / دارالاحیاء التراث العربی/ بیروت ،1422/ ج 5،ص 122

[31] - لوری، پییر/ تاویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی / همان منبع/ ص 233

[32] - شیرازی، عیسی بن جندی / تذكره هزار مزار/ تصحیح : تحشیه نورانی وصال / احمدی/ شیراز،1364 / ص 375

[33] - لوری، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی / همان منبع/ ص 234

[34] - همان منبع/ص234

[35] - حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / كشف الظنون/ همان منبع/ ج 1، ستون 266

[36] -

[37] - قیصری، محمد داود / شرح فصوص الحكم / همان منبع/ مقدمه،ص 6

[38] - فرغانی،سعید الدین سعید/ مشارق الدراری/ مقدمه و تعلیغیات: سید جلال الدین آشتیانی / دانشگاه مشهد / مشهد ، 1357/ مقدمه،ص 5

[39] - بغدادی/ اسماعیل/ هدایتة العارفین/ استانبول، 1951/ ج 2،ص 484

[40] - لوری ، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی / همان منبع / ص 234

[41] - همان منبع/ص 234

[42] - آملی ، سید حیدر / جامع الاسرار و منبع الانوار/ علمی وفرهنگی / تهران ، 1368/ ص 326

[43] - كاشانی ،عبدالرزاق / مجموعه رسائل و مصفات/ تصحیح : مجید هادی زاده / میراث مكتوب/ تهران ،1380/ص 233

[44] -قیصری، محمد داود / شرح فصوص الحكم / همان منبع/  مقدمه، ص 4

[45] - آملی ، سید حیدر/ جامع الاسرار و منبع الأنوار / همان منبع/ ص 326

[46] - آملی، سید حیدر/ المقدمات من نص النصوص / تصحیح وتعلیق : هانری كربن و عثمان اسماعیل یحیی / توس / تهران ،1362/ ص 456

[47] - جامی ، نورالدین عبدالرحمان/ نفحات الانس فی حضرات القدس / همان منبع/ ص 483

[48] - شوشتری ، قاضی نورالله/ مجالس المومنین /دارالكتباسلامیه / تهران،1375 /ج 2،ص 69

[49] - خوانساری، محمد باقر / روضات الجنات/ ج 4،ص 198

[50] - لوری ،پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق كاشانی / همان منبع/ص 71

قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

برچسب ها : زندگی نامه عبدالرزاق کاشانی , زندگی نامه , عبدالرزاق کاشانی , بیوگرافی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

محمد غفوری تبار بازدید : 205 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

سبك شناسی كشف المحجوب

سبك شناسی كشف المحجوب دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 2 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 36 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 16

چكیده این مقاله تلاشی است در جهت بررسی سبك كتاب كشف المعجوب نوشته ی ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هجویری كه در سه سطح نحوی، واژگانی و بلاغی است تلاش شده تا با توجه به جملات و لغات و اصطلاحات ویژگی بارزی را پیدا كرد كه از آن برای یافتن سبك كتاب بهره برد و یا در هر یك از سطوح بدین شكل كار شده است ودر نهایت به نتیجه ای رسیدم كه می توان گفت سبك این

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

سبك شناسی كشف المحجوب

 

چكیده

این مقاله تلاشی است در جهت بررسی سبك كتاب كشف المعجوب نوشته ی ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هجویری كه در سه سطح نحوی، واژگانی و بلاغی است .

تلاش شده تا با توجه به جملات و لغات و اصطلاحات ویژگی بارزی را پیدا كرد كه از آن برای یافتن سبك كتاب بهره برد. و یا در هر یك از سطوح بدین شكل كار شده است ودر نهایت به نتیجه ای رسیدم كه می توان گفت سبك این كتاب كمی با نثرهای هم دوره اش متفاوت است . و البته هنوز هم فضایی برای بررسی باقی است.

 

 

كلید واژه : سبك شناسی، كشف المحجوب، جلابی هجویری

 

مقدمه

 

كشف المحجوب از كهن ترین متون صوفیه است . كه در اوایل قرن 5 توسط ابوالحسن علی بن عثمان نوشته شده است كه هم دوره با تاریخ بیهقی و قابوسنامه و سفرنامه ناصر خسرو است و اما شباهتی با آن كتب ندارد چرا كه نه آمیخته ای از تجارب شخصی، و آداب و عادات اجتماعی و باورهای همگانی و نه گزارشی صمیمانه از مشاهدان سیر و سفر حتی به تمامی  شرح تجربیات روحانی و یافته های خاطر مولف نیز نیست .

هجویری در روزهای پادشاهی سلطان محمود غزنوی زاده شد ( م :‌421)

علوم متداول عصر، خاصه قرآن، حدیث ، تفسیر ، فقه و كلام را درزادگاه خود آموخت آن چه كه كه درباره ی شخصیت ومقام او می توان گفت اینكه او طبعی نازك و روحیه ای حساس داشت تنها اثری كه از دیرزمان به هجویری نسبت داده اند و امروزه در دست است كشف المحجوب است و از طریق همین كشف المحجوب از دیگر آثار وی می توان آگاهی یافت، هجویری در ضمن سخن و مناسبت های گوناگون از كتب و رسایل خود نام برده است نظیر:

ذهن و قلم هجویری تحت تآثیر زبان عربی بود بخصوص كه اصطلاحات تصرف نیز تقریباً همه كلماتی قرآن اند و كمتر واژه ای فارسی مثل دوستی، درویشی، نیستی و ... ظرفیت معنایی را داشت كه به خوبی بتواند به جای محبت ، فقر و فنا و ... به كار رود

دیوان اشعار ، منهاج الدین ، كتاب فنا وبقا و البیان لاهل العیان و چند كتاب دیگر

موضوع كشف المحجوب تصرف اسلامی است و شامل مطالب زیر است :

1. مقدمه ای در سبب تالیف كتاب و بیان موضوع آن :

در این مقدمه علاوه بر طرح سوالات ابوسعید هجویری – همشهری مولف كه وی را متعهد كرده تا با این كتاب بدان ها پاسخ دهد – مولف مجال یافته از روزگار و نااهلان شكایت كند.

 

2. باب اثبات العلم (ص 21-11)

3. باب الفقر (ص 34-21)

4. باب التصوف (ص 49-34).

5. باب مرقعه داشتن (لبس المرقعات ) ص 65-49.

6. باب اختلافهم فی الفقر و الصفوه (ص 68-65)

7. باب بیان ملامه ( ص 78-68)

8. باب ذكر ائمتهم من اصحابه التابعین (ص 85-87)

9. باب فی ذكر ائمتهم من اهل البیت (ص 97-85)

10. باب ذكر اهل الصفه ( ص 107-97)

11. باب فی ذكر ائمتهم من اتباع التابعین الی یومنا ( ص 202-107)

12. باب فی ذكر ائمتهم من المتاخرین (ص 214-202)

13. باب فی ذكر رجال الصوفیه من المتاخرین علی الاختصار اهل البلدان (ص 218-214)

14. باب فی فرق فرقهم و مذاهبهم و آیاتهم و مقاماتهم و حكایاتهم (ص 219-218)

15. مكتبهای صوفیه ، عقاید و اقوال و نظریات آن ها ( 245-219)

سپس در حقیقت نفس و معرفت آن و دیگر مقولات عرفانی و فلسفی به اشباع تمام سخن می راند  (546-245).

نثر این كتاب زلال و از برترین نمونه های نثر قرن 4 و 5 است و به همان شیوه ای است كه در زبان اهل ادب به نثر مرسل ساده شهرت دارد.

 

 

 

روش انجام تحقیق:

حدود چند باب از این كتاب را مورد بررسی قرار دادم و تلاش كردم تا موارد گویایی را كه نشان از سبك این كتاب داشته باشد را بیابم و خلال سه سطح نحوی، واژگانی و بلاغی قرار دهم و هر كدام از این سطوح خود دارای چند قسمت است . ابتدا درباره ی آن نمونه توصیفی ارائه دادم تا مخاطب با آن آشنا شود سپس بعد از تحلیل، نمونه هایی از آن را در ادامه آورده ام .

پیشینه ی تحقیق:

  1. ملك الشعرای بهار در كتاب سبك شناسی جلد 2 درباره ی سبك این كتاب اختصار سخن گفته است .
  2. در مقدمه ی كتاب گزیده ی كشف المحجوب به انتخاب و توضیح دكتر محمود عابدی نیز بحث های پیرامون این كتاب وجود دارد.

مقالاتی درباب كشف المحجوب پیدا كردم اما سبك آن مد نظرم بود كه هیچ یك در این باره نبودند و برای كار سبك شناسی من مفید نبود.

 

سطح واژگان

نویسنده در جای جای این كتاب، هركجا كه قصد بیان مطلبی را دارد كه نسبت به آن تاكید دارد بعد از بیان آن از احادیث پیامبر و ائمه و نیز از آیات قرآن بهره می برد.

1. صفحه 11[1] (می گوید : خدای عزوجل دم كرد آنان را كه علوم بی منفعت آموزند )

در ادامه آیه ای از قرآن می آورد : « یتعلمون ما یضرُهم و لاینفعهم (102/بقره ) و پیامبر نیز فرمود« اُعوذُبك من علم لایَنْفع»

2. صفحه 13: زمانی كه قصد دارد بگوید : « كه علم ما صفت ماست و به ما قایم و اوصاف ما متناهی ) از آیه ی 85 سوره اسراء استفاده می كند « مااوتیتم من العلم الاقلیلاً»

3. صفحه 12. كاربند آن باش كه دانی تا به بوكات آن نادانسته نیز بدانی «‌انتَ لاتعمل بما تعلم ، كیفَ تطلُبُ مالا تعلم»

4. صفحه 50 سپردن طریق معانی دشوار باشد جز بر آن كه وی را از برای آن آفریده بود، و پیامبر گفت : صلی الله علیه :‌« كل میسر لما خلق له »‌

« لغات و عبارات تازی »

این كتاب متعلق به 5 است پس طبیعی است كه دستخوش لغات و عبارات تازی باشد از طرف دیگرصبغه ی مذهبی و عرفانی این كتاب باعث شده تا برای فهم بیشتر و القای معانی كه مقصود نویسنده است از آیات قرآن و احادیث بهره برد كه مخاطب با آن امن دارد و قبول دارد

بسیاری از لغات و اصطلاحات عربی وجود دارد كه در این كتاب به معنی هایی استفاده شده كه قبل از آن اینگونه استمال نمی شده است یا اصطلاحات دیگری جایگزین آن شده است . [2]

نمونه : عبودیت ، خیریت ، مجاهدت، زیادت، قلت، فراسات و ...

حروف متروك

برخی از حروف در این كتاب دیگر كاربردی ندارند و معنای آن ها تغییر كرده ودیگر در این معنا استعمال نمی شود.

1) ص 61 : رسول – صلی الله علیه و سلم – مامور بود به صحبت و قیام كردن به حق ایشان تا رسول (ع) هرك جایی كه از ایشان بدیدی گفتی ..... تا در معنای چنانكه ، تا حدی كه

2) صفحه 74:  گفت به خدمت برده ام ، كه وی به خدمت خداوند مشغول شد و ما به خدمت ...

بر دوام (در معنای همیشگی، دایم ( حرف اضافه + اسم )

3) آنچه به ابتدای كتاب نام خود اثبات كردم         (آنچه در معنای این كه )

4) و این اندر ماه رمضان بود.                                ( اندر در معنای در )

5) غنا فاضل تر كه فقر                                         (كه به معنی « از » )

سبك این كتاب قدیمی و كهنه است و از این حروف واژگان بسیار در آن دیده می شود و نویسنده متناسب با دوره ای كه در آن قرار داشته و آن بدان را شكل كه واژگان و حروف بكار برده می شدند ، استفاده كرده است

 


[1] -  شماره صفحات این مقاله بر اساس كتاب درویش گنج بخش (گزیده كشف المحجوب) به انتخاب و توضیح /دكتر محمود عابدی نوشته شده است.

[2] - ملك الشعرای بهار در كتاب سبك شناسی ج2 صفحه ی 203 )

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : سبك شناسی كشف المحجوب , سبك شناسی , كشف المحجوب , جلابی هجویری , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

محمد غفوری تبار بازدید : 44 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

رندگی نامه ناصر خسرو

رندگی نامه ناصر خسرو دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 4 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 115 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 163

حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه‌ی یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت

قیمت فایل فقط 15,000 تومان

خرید

رندگی نامه ناصر خسرو

 

حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه‌ی یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده است. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.

زندگینامه

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) در خانواده‌ی ثروتمندی چشم به جهان گشود.

 بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار     بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر

(اغبر= غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)

در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده ی زیادی از مردم را گرفت.

ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از با شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.

             همان ناصرم من که خالی نبود            ز من مجلس میر و صدر وزیر

نخواندی به نامم کس از بس شرف            ادیبم لقب بود و فاضل دبیر

            به تحریر اشعار من فخر کرد                همی کاغذ از دست من بر حریر

وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاری های دوران جوانی روی آورد.

در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را میگوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد وسه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقیان بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی دربدری به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه‌ی ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

 پانزده سال بر آمد که به یمگانم    چون و از بهر چه زیرا که به زندانم

و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.

آثار ناصرخسرو

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

  • دیوان اشعار فارسی
  • دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری
یا:

این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم

  • جامع الحکمتین - رساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
  • خوان الاخوان – کتابی است به نثر در اخلاق و حکمت و موغضه.
  • زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
  • گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
  • وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
  • بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
  • سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.
  • سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
  • روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.

به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده‌اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده‌اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.

شخصیت ناصرخسرو

ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سمحر حلال است. او شکار هوای نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بنده‌ی آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌کار او گاهی خواننده را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.

علی دشتی در این باره می‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشه‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد. ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:

گه نرم و گه درشت چون تیغ/ پند است نهان و آشکارم
             با جاهل و بی خرد درشتم/      با عاقل نرم و برد بارم

ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای‌ که به ‌وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفه‌گان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

 

درونمایه شعر ناصرخسرو

ناصر خواستار جامعه‌ای‌ است پیراسته و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدم‌کشی، دزدی، رشوه‌خواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعه‌ای جز زیر سیطره دین بوجود نمی‌آید. ناصر مدیحه‌گویی را دروغ می‌شمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح می‌کنند بیزار است، او شاعری را می‌پذیرد که شعرش راهنمای مردم باشد. محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است و وی همه چیز را زیر سیطره‌ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است بر باورهای دینی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی در انتقاد از میران، شاهان و سرایندگان ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده خود تا گلوگاه غرق در گناه هستند.

ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد می‌کند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین می‌کند. وی برای قرآن درونسو و بیرونسو و یا به معنای دیگر تنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است. قرآن دختری پوشیده است که زیورش علی است و قرآن بدون این تاویل موجب هلاک است.

ناصرخسرو بلخی (481–394 هجری) یکی از نابغه‌های فکری و شاعر مشهور ادب فارسی دری در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) محسوب می‌گردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ اسماعیلی در کیش اسماعیلی معروف به حجت خراسان در سال 394 ه. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد است. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت، اما در سال در اثر خوابیکه دیده بود به قول خودش از خواب غفلت بیذار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی خقیقت، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال 444 هجری در مسافرت یسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی ایران و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر بماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان ئ علمای ادیان مختاف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر با الموید فی الدین شیرازی ملاقات نموده و از طریق وی در مصر بدیدار خلیفة فاطمی (امام اسماعیلی) المستنصربالله مشرف گردید، او کیش اسماعیلی را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال 444 ه. که حدود پنجا سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعووت مردم به کیش اسماعیلی پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی ترک مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد (عباسیان) که دشمنان خونی اسماعیلیان هستند عوام و علمای اهل سنت را علیه وی تحریک کرده، باب خصومت را باز نمودند. عوام در تبانی با ملاها دست به آشوب زده به خانه اش هجوم برده به آتش کشیدند. آخر نا گزیر خانه و کاشانه را ترک نموده متواری گشت، ایتدا به مازندران رفت و بعد به گرگان و بالاخره به (یمگان) بدخشان (افغانستان) پناهنده شد و بقیة عمر خود را در آنجا گذراند. ناصرخسرو بقیه عمر خود در بدخشان به تحقیق و تصنیف و تآلیف پرداخت، تا آنکه در سال 481 هجری پدرود حیات گفت.

1 - سفرنامه (شرح مسافرت هفت ساله)

2 - زاد المسافرین (عقاید فلسفی او را توضیح میدهد .)

3 - وجه دین (در بارة احکام شریعت به طریقة اسماعیله .) 4 - خوان الاخوان 5- روشنایی نامه 6 - سعادت نامه 7- دلیل المتحرین 8 - دیوان اشعار 9-جا مع الحکمتین و کتب چند دیگری منسوب به ناصرخسرو هستند که به مرور زمان از بین رقته‌اند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان در نزد اشخاص و افراد محفوظ هستند.

حکیم ناصرخسرو دارای تآلیفات زیادی بوده مه برخی از آنها به مرور زمان نابود گشته شوربختانه به دوران ما نرسیده اند. چنانچه خود در بارة تالیفات و تصنیفاتش گوید:

منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن      زین چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا

این کتابها عبارت اند از:

1 - دیوان اشعار به فارسی

2 - دیوان اشعار عربی که در دست نیست. خود در مورد دو دیوان پارسی و عربی خویش گوید:

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی                 یکی گشته با عنصری بحتری را

یا:

این فخر بس مرا که با هر دو زبان               حکمت همی مرتب و دیوان کنم

3 - جامع الحکمتین - رسالة است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.

4 - خوان الاخوان - کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.

5 - زادالمسافرین - کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.

6 - گشایش و رهایش - رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.

7 - وجه دین - کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.

8 - دلیل المتحرین - مفقود.

9 - بستان العقول - آنهم مفقود.

10 - سفرنامه - کتابیست که خلص محتوای سفر هفت ساله اش را در بر دارد.

11 - سعادت نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.

12 - روشنایی نامه - این هم یک رساله منظوم است.

به غیر از اینها کتب و رسالات دیگری نیز منصوب به حکیم ناصرخسرو هستند که ازین قرار اند:

اکسیر اعظم، قانون اعظم، دستور اعظم، کنزالحقایق، رسالة الندامه الی زادالقیامه و سرالاسرار

رباعیات

 

کیوان چو قران به برج خاکی افگند

 

زاحداث زمانه را به پاکی افگند

اجلال تو را ض سماکی افگند

 

اعدای تو را سوی مغاکی افگند

* * *

تا ذات نهاده در صفائیم همه

 

عین خرد و سفره‌ی ذاتیم همه

تا در صفتیم در مماتیم همه

 

چون رفت صفت عین حباتیم همه

* * *

ارکان گهرست و ما نگاریم همه

 

وز قرن به قرن یادگاریم همه

کیوان کردست و ما شکاریم همه

 

واندر کف آز دلفگاریم همه

* * *

با گشت زمان نیست مرا تنگ دلی

 

کایزد به کسی داد جهان سخت ملی

بیرون برد از سر بدان مفتعلی

 

شمشیر خداوند معدبن علی

مسمط

 

ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون

 

هم تو شریف هم تو دون هم گمره و هم رهنمون

دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتهی

 

* * *

انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان

 

ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان

گویا ولیکن بی زبان جویا ولیکن بی‌وفا

 

* * *

چشم تو خورشید و قمر گنج تو پر در و گهر

 

جود تو هنگام سحر هم بر خضر هم بر شجر

بارد به مینا بر درر و آرد پدید از نم نما

 

* * *

 

اکنون صبای مشک شم آرد برون خیل و حشم

 

لل برافرازد علم همچون ابر در آرد ز نم

چون بر سمن ننهی قدم در باغ چون بجهد صبا؟

 

* * *

بر بوستان لشکر کشد مطرد به خون اندر کشد

 

چون برق خنجر بر کشد گلبن‌وشی در بر کشد

بلبل ز گلبن برکشد در کله‌ی دیبا نوا

 

* * *

گیتی بهشت آئین کند پر لل نسرین کند

 

گلشن پر از پروین کند چون ابر مرکب زین کند

آهو سمن بالین کند وز نسترن جوید چرا

 

* * *

گلبن چو تخت خسروان لاله چون روی نیکوان

 

بلبل ز ناز گل نوان وز چوب خشک بی روان

گشته روان در وی روان پوشیده از وشی قبا

 

* * *

ای روزگار بی‌وفا ای گنده پیر پر دها

 

احسانت هم با ما بر بلا زار آنکه بر تو مبتلا

ظاهر رفیق و آشنا باطن روانخوار اژدها

 

* * *

ای مادر فرزندخوار ای بی‌قرار بی‌مدار

 

احسان تو ناپایدار ای سر بسر عیب و عوار

اقوال خوب و پرنگار افعال سرتاسر جفا

 

* * *

آن شیر یزدان روز جنگ آتش به روز نام و ننگ

 

آفاق ازو بر کفر تنگ از حلمش آمخته درنگ

آسوده خاک تیره‌رنگ المرتجی والمرتضی

 

* * *

ای ناصر انصار دین از اولین وز آخرین

 

هرگز نبیند دوربین چون تو امیرالممنین

چون روز روشن شد مبین آثار تو بر اولیا

 

* * *

ایشان زمین تو آسمان ایشان مکین و تو مکان

 

بر خلق چون تو مهربان کرده خلایق را ضمان

روز بزرگ تو امان ای ابتدا و انتها

 

* * *

بنیاد عز و سروری آن سید انس و پری

 

قصرش ز روی برتری برتر ز چرخ چنبری

وانگشتریش از مشتری عالیتر از روی علی

 

* * *

گردون دلیل گاه او خورشید بنده‌ی جاه او

 

تاج زمین درگاه او چرخ و نجوم و ماه او

هستند نیکوخواه او دارند ازو خوف و رجا

 

* * *

ای کدخدای آدمی فر خدائی بر زمی

 

معنی چشمه‌ی زمزمی بل عیسی‌بن مریمی

لابل امام فاطمی نجل نبی و اهل عبا

 

* * *

قیمت فایل فقط 15,000 تومان

خرید

برچسب ها : رندگی نامه ناصر خسرو , زندگی نامه , ناصر خسرو , رندگی نامه ناصر خسرو , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلودجزوه , دانلود تحقیق

تعداد صفحات : 325

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1947
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 117
  • باردید دیروز : 87
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 521
  • بازدید ماه : 1,422
  • بازدید سال : 10,275
  • بازدید کلی : 144,858